English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
like father like son U پسر کو ندارد نشان از پدر توبیگانه خوان و مخوانش پسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mark sense reader U نشان خوان
optical mark reader U نشان خوان نوری
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
an omnivorous reader <idiom> U خر خوان
lip reader U لب خوان
table U خوان
recitalist U تک خوان
tabled U خوان
tables U خوان
tabling U خوان
soloist U تک خوان
soloists U تک خوان
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
threnodist U مرثیه خوان
psalmist U مزمور خوان
mourners U نوحه خوان
yodeler U اواز خوان
lamenter U مرثیه خوان
braggart U رجز خوان
singer U اواز خوان
studious U کتاب خوان
document reader U سند خوان
night raven U مرغ شب خوان
card reader U کارت خوان
weeper U نوحه خوان
cantatrice U زن اوازه خوان
braggarts U رجز خوان
character reader U دخشه خوان
singers U اواز خوان
epistoler U رساله خوان
epistler U رساله خوان
epigraphist U کتیبه خوان
studious U درس خوان
crooner U اواز خوان
crooners U اواز خوان
mourner U نوحه خوان
badge reader U نشانه خوان
peayer U دعا خوان
tape reader U نوار خوان
optical character reader U کاراکترنوری خوان
gleeman U حماسه خوان
gospeller U انجیل خوان
phrenologist U جمجمه خوان
sopranist U زیر خوان
sopranist U ششدانگ خوان
songstress U زن اواز خوان
songster U غزل خوان
songster U اواز خوان
page reader U صفحه خوان
ballad singer U تصنیف خوان
scrimmager U رجز خوان
prayerful U نماز خوان
decoder U رمز خوان
optical reader U نور خوان
prelector U خطابه خوان
film reader U فیلم خوان
beadsman U فاتحه خوان مزدور
magnetic tape reader U نوار مغناطیسی خوان
triller U اواز خوان باتحریر
optical mark reader U علامت خوان نوری
disk drive head U نوک دیسک خوان
optical page reader U صفحه نوری خوان
lay clerk U سرود خوان کلیسا
singin bird U پرنده اواز خوان
busker U آواز خوان دورهگرد
buskers U آواز خوان دورهگرد
cantor U اواز خوان مذهبی
chanter U سرود خوان کلیسا
optical mark reader U علامت نوری خوان
artiste U اوازه خوان یا رقاص
major domo U نافر خوان سالار
optical character reader U دخشه خوان نوری
references U کتاب بس خوان بازگشت
artistes U اوازه خوان یا رقاص
paper tape reader U نوار کاغذی خوان
reference U کتاب بس خوان بازگشت
psalmodist U زبور خوان مزمورسرا
major-domos U نافر خوان سالار
major-domo U نافر خوان سالار
threnodist U روضه خوان مرثیه نویس
choristers U اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
chorister U اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
The singer made some recordings ,. U آوازه خوان چند صفحه پرکرد
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
markings U نشان دار سازی نشان
marking U نشان دار سازی نشان
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
omr U را با علامت خوان نوری تشخیص میدهد و وارد کامپیوتر میکند
optical U قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
peripheral U وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
flicker free U ی ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
there is no style about her U ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
it does not weigh with me U ندارد
interactive video U سیستمی که از اتصال کامپیوتری به دیسک خوان اسفاده میکند تا توان پردازش و تصاویر واقعی و متحرک را ایجاد کند
marks U نشان کردن نشان
mark U نشان کردن نشان
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
it does not matter U اهمیت ندارد
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
it is well enough U عیبی ندارد
it lacks soul U روح ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
no object U اهمیت ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
he has no manners U اداب ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
he means well U قصد بدی ندارد
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
That's not so! U این حقیقت ندارد!
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
his intentions are good U خیال بدی ندارد
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
auto U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
autos U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
His greed knows no limits. U حرص وطمع اش اندازه ندارد
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
null U رشتهای که هیچ حرفی ندارد
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com